باورهای درست و غلط در مورد ازدواج
ارسال شده توسط سجاد در 89/12/23:: 8:7 صبحبیشتر مردم به خوبی می دانند که زندگی واقعی با قصه هایی که همیشه پایان خوشی دارند، متفاوت است. داستان مردان منحصر به فردی که یکباره در سر راه زنان قرار می گیرند و پس از ازدواج با آنها تا ابد خوشبخت زندگی می کنند ریشه ای در واقعیت ندارد. در واقع بسیاری از ما نمی دانیم انتظارات و باورهای مان در امر ازدواج تا چه حد نادرست است.
با خواندن افسانه ها به این نتایج می رسیم:
1-جر و بحث کردن = دردسر
2-دوری= دردسر
3-جذابیت تفاوت ها
4-چرب زبانی شما را به جایی نمی رساند
5-شما و همسرتان باید بر روی مسائل اساسی اتفاق نظر داشته باشید.
6-طلاق زمانی صورت می گیرد که رابطه شما و همسرتان کمرنگ می شود.
7-علت طلاق، مسن تر شدن زوجین و تغییرات جسمانی آنهاست.
8-هر چقدر نیازهای عاطفی شما بهتر برآورده شود ازدواج موفق تری خواهید داشت.
9-یک زن چاق علاقه همسرش را از دست می دهد.
10-در یک ازدواج موفق، مردان و زنان باید از هر لحاظ برابر باشند.
ولی حقیقت چیست؟
1-مشاجره کردن به خودی خود مشکل محسوب نمی شود. اگر احترام دوجانبه، توانایی آرام کردن یکدیگر و قابلیت بروز احساسات مثبت وجود داشته باشد گرایش به مشاجره در میان زوجین، بیشتر از آن که به خاطر مشکل در رابطه آنها باشد در شخصیت شان ریشه دارد. برخی از زوجین ترجیح می دهند مستقیما با یکدیگر در مورد مشکلات حرف بزنند. اگر هر دو طرف چنین خصلتی داشته باشند. می توانند به سرعت و با کمترین رنجش خاطر مشکلات خود را حل کنند.
2-گروه دیگری از زوجین تودار هستند. در واقع مهارت حل مشکلات مهم تر از شیوه به کار رفته می باشد. زمانی که دو نفر ترجیح می دهند از مشاجره بپرهیزند ضرورتا به دردسر نمی افتند، مگر اینکه نگاه مثبت خود را نسبت به یکدیگر از دست بدهند. اگر آنها تفاوت های یکدیگر را بپذیرند و همچنان علاقه خود را حفظ کنند، قادر خواهند بود برای مدتی طولانی از مشاجره احتراز نمایند. مشکل زمانی بروز می کند که یکی از طرفین تودار بوده و دیگری به روبه رو شدن با مشکلات معتقد باشد. البته اگر زوجین نگاه مثبتی به یکدیگر داشته باشند، می توانند اختلافات را کنار بگذارند.
3- تفاوت ها می توانند به جذابیت بیشتر رابطه بینجامد ولی ممکن است یک رابطه بادوام را دچار مشکلات بیشتری کنند. با این حال تمام تفاوت ها یکسان نیستند. از مهم ترین تفاوت هایی که می تواند مشکل ساز باشد می توان به تفاوت در موارد زیر اشاره کرد:
نحوه برخورد با مشاجرات، احترام دوجانبه به آرزوهای طرف مقابل، نیاز به مسائل عاطفی شیوه زندگی (تمایل به سادگی با اسراف) و... البته امکان دارد در یک رابطه سالم تمام این اختلافات وجود داشته باشد. این مساله ضرورتا زنگ خطر را به صدا در نمی آورد .ولی کار زوجین را دشوارتر می کند.
4- برخی از مردم بر این باورند که کلید حل تمام مشکلات زناشویی، صداقت است و زوجین باید همواره آنچه در ذهن دارند بر زبان بیاورند ولی تحقیقات نشان می دهد این کار می تواند بی احترامی و تحقیر را به همراه داشته باشد و این مسائل بسیار خطرناک هستند. درست است که زوجین باید آزادانه به بیان احساسات خود بپردازند ولی آنها باید زیرکانه رفتار کنند. در ضمن ممکن است رفتاری که در یک لحظه «روراستی» نامیده می شود در یک زمان دیگر نامربوط جلوه کند.
اگر چرب زبانی به مفهوم تمجید از همسرتان- در حضور و غیاب- و نشان دادن محبت به او باشد بسیار موثر خواهد بود. منظور ما این نیست که حرفهایی را که حقیقت ندارند بر زبان بیاورید. ولی یادتان باشد تاکید بر روی نقاط قوت و ابراز احساسات مثبت در نحوه برخورد شما با مشکلات تاثیر زیادی خواهد گذاشت.
5-امروز نمی توان زوجی را پیدا کرد که با مشکلات بزرگ دست و پنجه نرم نکنند ولی مطمئنا آنها گزینه های زیادی در اختیار دارند.
تحقیقات نشان می دهد 60درصد مشکلات زوجین در نهایت حل نمی شود. یادتان باشد مساله مهم، خود مشکل نیست بلکه نحوه کنار آمدن زوجین با آن است. این نکته اهمیت زیادی دارد. بسیاری از مشکلات مدتی طولانی با ما می مانند و با برخی از آنها نیز تا پایان زندگی دست به گریبان هستیم.
مسأله مهم این است که ما چگونه با این حقیقت کنار می آییم. آیا به دلداری همسرمان می پردازیم؟ آیا می پذیریم که همه چیز کامل نیست ولی با این حال دست از تلاش برنمی داریم؟ آیا مهارت لازم برای مقابله با مشکلات را داریم؟ یکی از روانشناسان این مهارت را «گفت وگو با مشکلات همیشگی» می نامد. فراموش نکنید. نحوه این «گفت وگو»- و نه جدی بودن مشکل- است موفقیت این رابطه را تضمین می کند.
6- از آنجا که شخصیت زوج های جوان به سرعت تغییر می کند گاهی کمرنگ شدن رابطه میان آنها منجر به طلاق می شود. با این حال در بیشتر موارد آنها از این موضوع به عنوان بهانه ای برای پوشاندن دلایل اصلی استفاده می کنند. بنابراین اگر مشاجره کردن، توداری، تفاوت ها، کمرنگ شدن رابطه و «صداقت» مشکلات اصلی محسوب نمی شوند، و از سوی دیگر اختلاف نظر در مورد مسائل مالی و عاطفی و کودکان فاجعه آمیز نیستند پس، علت آمار بالای طلاق چیست و چه باید کرد؟ به عقیده یکی از روانشناسان، انتقاد، حالت تدافعی، تحقیر و سرسختی عوامل اصلی ناکامی در ازدواج هستند و زمانی که این چهار عامل در یک زندگی مشترک بروز می کند پایان آن نزدیک است. با این وجود برای این مشکلات نیز راه حل هایی وجود دارد. به توصیه های زیر توجه کنید:
1- انتقاد؛ بدون اینکه از همسرتان انتقاد کنید با لحنی ملایم از مشکلات ابراز نارضایتی نمایید.
2- حالت تدافعی: سعی کنید مسئولیت بخشی از مشکلات را بپذیرید.
3- تحقیر: یاد بگیرید که به جای تحقیر همسرتان، از او تمجید کنید.
4- سرسختی؛ آرامش خود را حفظ کنید و به احساسات همسرتان توجه نشان دهید.
7-جذابیت یک رابطه بیشتر از آنکه به ظاهر افراد بستگی داشته باشد مربوط به احساسات زوجین است. اگر نبود جذابیت یا تغییرات ظاهری به عنوان بهانه ای برای طلاق یا انتقادات مداوم مورد استفاده قرار گیرد، معلوم می شود شخصی که به این کار اقدام می کند دچار مشکلات هویتی یا عزت نفس پایین است. در این گونه موارد باید اقدام به درمان کرد ولی یادتان باشد تغییرات فیزیکی نقش کلیدی را در کیفیت یک رابطه بازی نمی کند.
8- نحوه ارضای عاطفی زوجین- و نه میزان آن- اهمیت زیادی دارد.
وقتی نیاز زوجین به این گونه مسائل با یکدیگر تفاوت داشته باشد مشکلاتی- و البته غیرقابل حل- بروز می کند.
مسأله مهم ایجاد صمیمیت در میان زوجین می باشد.
با این حال بروز مشکل در ارضای عاطفی بیشتر از آنکه به خودی خود یک معضل باشند یک نشانه محسوب می شود.
9-نمی توان گفت که از دست دادن تناسب اندام باعث جدایی زوجین می شود. زوج های زیادی هستند که علی رغم داشتن ظاهری مناسب طلاق می گیرند و در عوض کسانی نیز هستند که با وجود نداشتن تناسب اندام به زندگی زناشویی خود ادامه می دهند. اگر نگاه مثبتی در رابطه دو نفر وجود داشته باشد، جذابیت ظاهری اهمیتی ندارد.
اگر زوجین به تناسب اندام اهمیت زیادی می دهند باید برای رسیدن به این هدف تلاش کنند و در ضمن به خواسته های طرف مقابل احترام بگذارند.
رویارویی با فرهنگ حاکم بر جامعه کار آسانی نیست ولی اعضای یک خانواده می توانند برای ایجاد فرهنگ عشق و احترام در خانه تلاش کنند، فرهنگی که حتی مشکلات بزرگتر از ظاهر نامناسب را حل خواهد کرد.
10- راههای زیادی برای زوجین وجود دارد تا بدون اینکه نیازی به برابری آنها در تمام زمینه ها باشد قدرت و مسئولیت را با یکدیگر تقسیم کنند. مسأله مهم این است که هر کدام از زوجین نفوذ یکسانی بر دیگری داشته باشد. در واقع اعتماد آنها باید به قدری باشد که بدون گرفتن حالت تدافعی انتقادات و پیشنهادات طرف مقابل را بشنوند. لزومی ندارد که زوجین در تمام زمینه ها با هم موافق باشند. بلکه مهم این است که بخواهند در مورد اختلافات مذاکره کنند.
منظور ما این نیست که در زمان بروز مشاجرات می توان امیدی به تقویت عشق و علاقه داشت. در حقیقت جدا شدن از این مدار منفی نیاز به تلاش و کسب مهارت های لازم دارد. تأکید کردن بدون دلیل، مشکلی را حل نمی کند. تنها زمانی زوجین نگاه مثبتی نسبت به یکدیگر پیدا می کنند که هر دو از رابطه فیمابین احساس امنیت و رضایت کنند.
ترجمه از آذر شایان