خاطرات با مزه و خنده دار 2
ارسال شده توسط سجاد در 89/10/19:: 5:4 عصر
پرونده:
مدتی قبل پدر بزرگم که فرد بسیار ساده ای بود برای تکمیل اسناد زمین هایش به شهرداری می رود در آنجابه پدر بزرگم می گویند
- پدر جان پرونده را آورده ای؟
پدر بزرگم مات ومبهوت جواب می دهد
- پرونده را می خواهید چکار کنید؟
جواب می دهند
- اگر پرونده نباشد که نمی توان کاری انجام داد
- فردای آن روز او مادر بزرگم را که اسمش پرونده است با خود به شهرداری می برد .وقتی وارد اتاق می شوند مسئول برسی اسناد به پدر بزرگم می گوید
پرونده را آوردید؟
پدر بزرگم در حالی که مادر بزرگم را نشان می دهد می گوید
- بله آوردمش حالا شما بگویید با او چکار دارید؟